بندر عباس بازاریاب

ارائه خدمات تبلیغات و بازاریابی

بندر عباس بازاریاب

ارائه خدمات تبلیغات و بازاریابی

۴۰ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هوش تجاری

هوش تجاری از دیدگاه علمی و عملی مورد توجه پژوهشگران آکادمیک و مدیران سازمان‌ها قرار دارد. سازمان‌ها با استفاده از این فناوری درصدد توسعه توانمندی‌های خود و کسب مزیت پایدار رقابتی هستند. مطالعات انجام شده پیشین بیشتر جنبه توصیفی داشته و بر اهمیت هوش تجاری تاکید شده است. تاکنون مقیاس جامع و کاملی برای ارزیابی وضعیت سازمان‌ها برای بکارگیری هوش تجاری صورت نگرفته است. هدف این پژوهش ارائه مقیاسی جامع جهت سنجش زیرساخت‌های هوش تجاری در سازمان است.

مطالعه حاضر یک پژوهش بنیادی است که براساس روش تحقیق علمی و یک دوره پنج ساله از بکارگیری هوش تجاری در سازمان‌های مختلف صورت گرفته است است. روایی مقیاس با استفاده از تحلیل عاملی تائیدی مورد تائید قرار گرفته است. داده‌های آماری نیز از 78 شرکت متوسط و بزرگ گردآوری شده است. در این مطالعه با استفاده از روش تحقیق علمی، مقیاسی عملیاتی برای پیاده‌سازی هوش تجاری ارایه شده است. نتایج نشان داده است وجود بستر سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مناسب مهمترین زیرساخت‌های فنی بکارگیری هوش تجاری در سازمان است. پشتیبانی مدیریت ارشد، آشنایی مدیران با هوش تجاری، احساس نیاز به شفاف سازی اطلاعات، وجود فرایندهای ایجاد داده و فرایندهایی برای یکپارچگی داده‌ها نیز مهمترین زیرساخت‌های مدیریتی هستند. مهمترین محدودیت این مطالعه آن است که تنها در ایران صورت گرفته است. این مقیاس به عنوان یک چارچوب مرجع می‌تواند توسط پژوهشگران دیگر مورد استفاده قرار گیرد.

واژگان کلیدی: هوش تجاری، بلوغ نرم‌افزاری، بلوغ سخت‌افزاری، شفافیت اطلاعات، یکپارچگی داده.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

مسئولیت اجتماعی
زمانی تصور بر این بود که سازمانها و تولید کنندگان صرفاً در مقابل سهامداران و کارکنان مسئولند و یا اینکه می‌بایست بهترین محصول مصرفی را با قیمت پایین‌تر و کیفیت بالاتر به دست مشتری برسانند غافل از اینکه محصول چه آثار و عواقب ثانوی داشته باشد. رقابت شدید، افزایش جمعیت و کمیابی منابع، آلودگی محیط باعث به وجود آمدن رویکرد های نوین به سازمان و مدیریت شد که تعهد و مسئولیت اجتماعی نیز نتیجه آن تحولات بود. در واقع شاید بتوان گفت که مطرح شدن این مسئولیت پاسخی بود به نیازها و چالشهای محیطی.

«گراهام» و «کترا» معتقدند حمایت از محیط خارجی اختیاری نبوده بلکه یک بخش مهم از فرایند کسب و کار به حساب می‌آید. مسئولیت اجتماعی، شرکت به طور همه جانبه به مشتری نگریسته و حتی مشکلات زیست محیطی یا رفاه بلند مدت او را نیز در نظر می‌گیرد. استوارت و سالمون، مسئولیت اجتماعی را چنین تعریف می‌کنند : شیوه‌ای از مدیریت که طبق آن سازمانها فعالیتهایی را انجام می‌دهند که اثر مثبتی بر جامعه و ترفیع کالاهای عمومی داشته باشد. در واقع نگرش استوارت و سالمون بر این مبنا بود که خواهان حذف آثار منفی سازمان بر جامعه هستند و سعی بر آن داشتند بتوانند تغییر نگرش و رفتار مصرف کنندگان را در پی داشته باشند. برخی صاحبنظران پا را فراتر گذاشته و سازمانها را متعهد به ارتقای رفاه جامعه دانسته‌اند سرتو و گریف، از این دسته‌اند. کنت هاتن و ماری هاتن معتقدند بی‌توجهی بنگاه به ذینفعهای خارجی سبب بروز مشکلاتی برای مصرف کننده کالای آن بنگاه می‌شود.
در ضمن اصول اخلاقی در کسب و کار نیز حکم می‌کند که شرکتها مطلع باشند که فعالیتهایشان چگونه منافع دیگران را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اینکه مسئولیت اجتماعی صرفاً مسایل محیطی را در بر می‌گیرد ساده انگاری است چرا که این تعهد تاثیر بسزایی روی آمیخته‌های بازاریابی داشته و موجب جرح و تعدیل آنها می‌شود. باوی و سیل ابزارهای لازم قابل استفاده در مسئولیت اجتماعی را بسته‌بندی، تبلیغات، فروش شخصی و خدمات می‌داند که بازاریاب باید با توجه به عامل بالقوه سود و رفاه جامعه آمیخته را تعیین کند. مسئولیت اجتماعی روشی است که شرکتها در برابر خواسته‌های مشتریان محصولات مناسبی عرضه کرده و حتی قیمتها را طوری تعیین کنند که هم از نظر خریدار ارزشمند بوده و هم تولید کننده سود معقولی ببرد. مسئولیت اجتماعی فراتر از نگرش مثبت به محیط زیست است چرا که تمامی جوانب مصرف محصول‌ توسط مشتریان را در نظر می‌گیرد. در این رویکرد نه تنها محیط و اکو سیستم بلکه سلامت روانی و جسمانی مصرف کننده و حتی معضلاتی مثل رشد جمعیت را در نظر می‌گیرد. مسئولیت اجتماعی بازاریابی جهت ‌دهی صحیح به سلیقه مصرفی جامعه است که این خود دورنمایی بلند مدت را می‌طلبد

چالش مسئولیت اجتماعی و بازاریابی سبز

نمونه های فراوانی از شرکتهایی وجود دارند که تلاش می کنند تا در مقابل محیط، بیشتر مسئولیت پذیر باشند و بتوانند بهتر نیازهای مصرف کنندگان را ارضا کنند. مثلاً تولید کنندگان تیونا، تکنیکهای ماهیگیری را اصلاح کردند چرا که دلواپسی مردم نسبت به تورهای ماهیگیری و در نتیجه مرگ دلفینها بالا رفته بود. مسائل مربوط به محیط زیست و بازاریابی، می توانند در تضاد با هم عمل کنند: یکی از آنها از شما می خواهد که کمتر مصرف کنید و دیگری می خواهد که میزان مصرفتان را بالا ببرید، یکی مصرف گرایی را محکوم می کند و دیگری آن را تشدید می نماید. اما این دو، همیشه هم بر خلاف یکدیگر حرکت نمی کنند. بازاریابی می تواند به فروش ایده هایی برای شیوه های جدید زندگی کمک کند. برای عامه مردم، مفهوم واقعی بازاریابی سبز ناشناخته است. بازاریابی سبز در موقعیتی خطرناک قرار دارد، بدین صورت که همگی توافق دارند که بسیار خوب است ولی دقیقاً نمی دانند که آن را چگونه انجام دهند. شاید اشکال در نحوه اجرا بوده باشد ولی باید قبول کرد که این کار اقدامی نمادین به نظر می رسد. مردم به راستی می خواهند انگیزه های واقعی سازمانها را بدانند. این ذات انسان است. نمیتوان ناگهان تصمیم بگیرید که به عنوان یک سازمان مسائل شخصی و اخلاقی را وارد موضوع کرده و با آنها مثل مد رفتار نمود. اگر راهنمایی و نقشه ای در کار نباشد، مردم بازاریابی سبز را امتحان می کنند صرفاً چون باب روز است و اگر یک استراتژی اساسی نباشد، بسیاری از تلاشها به هدر خواهد رفت.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

محصول سبز

نگرانی‌های زیست محیطی، که تقاضاهایی برای برخی محصولات جدید ایجاد کرده (مانند تجهیزات کنترل آلودگی)، در برخی موارد سبب تجدید نظر در محصولات فعلی شده در مواردی حتی طراحی، فرموله سازی و یا تولید محصول را متحول کرده است. برای ایجاد یک اقتصاد سبزتر، می‌بایست دامنه ای از محصولات و فناوری‌های جدید سبز وجود داشته باشد. در حال حاضر برای کاهش اثرات منفی محیطی واجتماعی تولید، به جای تلاش برای بهبود محصولات در نقطه پایانی خط تولید، بیشترین توجه به نوآروی در زمینه محصولات پاک معطوف شده است. این مسئله در بسیاری از صنایع در قالب شعار برای محیط طراحی کن خود را نشان می‌دهد. توسعه و تولید موفقیت محصولات سبز جدید، نیازمند فرآیندی با سطح بالای یکپارچه و ارتباطات، اطلاع رسانی خوب، توجه دقیق به مفاهیم محیط زیست، حمایت مدیریت عالی و استفاده از رهیافتی مشخص برای سنجش و الگو برداری است.
ویژگی‌های محصولات سبز شاید فرایندهای تولید سالم و بی خطر از نطر زیست محیطی یا کاربرد مسولانه ان باشد. در هر حال ادبیات این مفهوم هنوز یک تعریف عینی از انچه یک محصول را سازگار با محیط زیست معرفی می‌کند ارائه نمی دهد. درطبقه بندی بعضی محصولات، این امر به برچسب زنی محیطی منجر شده است؛ مثل غذاهای طبیعی و لامپ‌های برقی که انرژی را ذخیره می‌کنند. منافع طلب شده خریداران محصول سبز، بهبود آشکار شرایط محیطی است که در آن زندگی می‌کنند. در بعضی موارد منافع فردی مستقیم هم قابل دستیابی است. مثل مزیت‌های سلامتی درک شده از مصرف غذاهای طبیعی یا صرفه جویی در بودجه‌های گرمایش و روشنایی. (هارتمن، 2006)
اهداف اکولوژیکی در طراحی محصولات در نظر گرفته می‌شود. کاهش مصرف منابع و کاهش آلودگی، افزایش حفاظت از منابع کمیاب، تحت عنوان ویژگی‌های محصول قرار می‌گیرد. ویژگی محصولات سبز در دو طبقه کلی جای می‌گیرند. نخست آن‌هایی که تأثیرات اجتماعی و محیطی محصول یا خدمت مربوط است(یکی از معیارهای کلیدی جدید مدیریت محصولات و طراحی آن از دید بازاریابی سبز، تأکید بر وضعیت محصول پس از مصرف است) گروه دوم ویژگی ها، به فرآیند تولید کالا وشرکت تولید کننده آن مربوط هستند. بازاریابی سنتی در مورد کل محصول شامل محصول مشهود) شامل بسته بندی و سایر ابعاد محصول (و محصول اضافی) ابعاد خدماتی بحث می‌کند. از آنجایی که بازاریابی سبز نیازمند رهیافتی برای مدیریت محصول است در نظر گرفتن ویژگی‌های کل محصول مفیدتر است. در این راستا به کارگیری یکپارچه همه و یا برخی از مفاهیم5R در توسعه محصول می‌تواند در بهبود عملکرد زیست محیطی محصول پس از مصرف مفید واقع شود این 5R عبارتند از قابلیت تعمیر، قابلیت جایگزینی، قابلیت بازیافت، قابلیت استفاده مجدد، قابلیت بازسازی .

بسته بندی سبز

بسته‌های بی مصرف حجم عمده ای از زباله‌ها را در کشور‌های صنعتی تشکیل می‌دهند و به مشکل زیست محیطی بسیاری از شرکت‌ها تبدیل شده اند. البته بسته بندی را می‌توان با نگاهی دیگر فرصتی عالی تلقی کرد، زیرا هزینه آن را می‌توان به راحتی و بدون تغییرات گزاف و پرهزینه در محصول اصلی یا فرآیند تولید و نیز بدون تأثیر منفی بر مشتری کاهش داد. شرکت محصولات پزشکی واریان که یک تولید کننده پیشرو در تجهیزات اسکن پزشکی است، یک بسته ویژه حمل مخصوص طراحی کرده است که علاوه بر این که می‌شود جعبه‌های چندگانه را در آن قرار داد، قابلیت استفاده مجدد را نیز دارد. همین کار ساده موجب صرفه جویی زیادی در هزینه‌ها این شرکت شده است. برای استفاده مجدد و بازیافت بسته‌ها جهت رسیدن به مزیت رقابتی، تولید کنندگان باید اطمینان یابند که تلاش‌ها یشان تحت حمایت سیستم‌های جمع آوری اطلاعات و آموزش مشتری قرار دارد. شورای صنعت برای بسته بندی و محیط بسته بندی را به عنوان لایه بیرونی محصول تعریف می‌کند که محصول را از خراب شدن حفاظت می‌کند، توزیع انتقال موثر را مجاز می‌کند، راحتی به وجود می‌آورد، دوام در فروشگاه را افزایش می‌دهد، استفاده آسان را امکانپذیر می‌کند، به مصرف کننده اطلاع رسانی می‌کند و به محصولات کمک می‌کند تا در یک مکان رقابتی باشند. بنابراین دسته بندی یک قسمت اصلی و جدایی ناپذیر زنجیره ذخیره تجاری و صنعتی است.

قیمت سبز

قیمت یک عامل مهم و کلیدی در آمیخته بازارایابی سبز است. اغلب مصرف کنندگان، تنها زمانی که احساس و ادراکی از ارزش اخلاقی و فوق العاده محصول داشته باشند، حاضر به پرداخت اضافی خواهند بود. چالش در اینجا تعادل بین بهسازی‌های محیطی و اجتماعی و یک پیشنهاد قیمت به مصرف کنندگانی است که مایل به پرداخت آن می‌باشند. برای بسیاری از کسب و کارهار، قیمت به عنوان آخرین حربه برای دستیابی به رشد بیشتراست. در بازاریابی سبز قیمتها بایستی نشان دهنده و یا حداقل تقریبی از هزینه واقعی اش باشد. یعنی نه تنها هزینه‌های مستقیم تولید بلکه همچنین هزینه‌های محیطی نیز باید در نظر گرفته شوند. اغلب پول پرداختی بابت کالاهای سبز بیشتر است ولی هزینه آنها در دراز مدت کمتر است. بنابراین مصرف کنندگان بایستی این بینش را داشته باشند که در انتخاب محصولات مصرفی‌شان کلیه هزینه‌های جانبی از جمله هزینه آلودگی محیط زیست را در نظر بگیرند.
عموماً قیمت‌ها و هزینه‌ها از پیدایش محصولات سبز تداوم پذیر جلوگیری می‌کنند. محصولات سنتی به طور موثر توسط محیط هزینه می‌شوند و به طور غیرقابل باوری ارزان هستند. یک دهه بعدتر دارن این مورد آخر را تایید کرد و به این بحث ادامه داد: «هزینه برای ایجاد محصولات سبز بالاتر است و یک مشکل همگانی در دسترس بودن مواد قابل بازیافت است. با این چالش‌های خاص، بازاریابی بین المللی پیچیدگی بیشتری را براساس تنوع خصوصیات سبز داخل کشور اضافه کرد که قیمت اضافی را به محصول می‌داد. قوانین محیطی و قیمت‌ها بر تصمیمات استراتژیک سازمانی، منابع مواد خام، موقعیت وسایل تولید، مدیریت انرژی و مواد زاید تاثیر می‌گذارد. مورد آخر عواقب (تاثیر) مستقیم بر چیزی دارد که برای خرده فروشان از لحاظ جهانی در دسترس است و در قیمت و کیفیت داده شده تهیه می‌شود. تولید کنندگان بر این باور هستند که قیمت واقعی یک استراتژی بازاریابی سبز در قیمت فروش باید بازیافتنی باشد و یا براساس یک ابزار بازاریابی است تا سهم بازار را به دست بیاورد. 
تحقیقات جهانی نشان میدهد که مردم برای کالاهای سبزتر مبلغ بیشتری خواهند پرداخت، اما تولید کنندگان باید دقت کنند که باید با قیمت بالاتری سود خود را از دست ندهند. معمولا یک فاصله بین آگاهی و عمل در بازارهای مصرف کننده وجود دارد، بدین معنا که نگرانی‌های ابراز شده توسط مصرف کنندگان با خرید واقعی‌شان مطابقت ندارد. هنگامی که تنظیم استراتژی‌های قیمت گذاری مورد توجه قرار می‌گیرد، شرکت‌ها باید اطمینان حاصل کنند که محصولات یا خدماتشان از نظر عملکرد، کیفیت و کارآمدی به خوبی یا حتی به مراتب بهتر از جایگزین‌های ناپایدار عمل می‌کنند.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

تاریخچه بانکداری الکترونیک در جهان

بانکداری الکترونیکی نوع جدیدی از صنعت بانکداری است که خدمات بانکی در آن با استفاده از محیط های الکترونیکی صورت می گیرد. این گونه فعالیت بانکی از سال 1991 و با همه گیر شدن اینترنت در تمامی دنیا رواج پیدا کرده و همزمان با گسترش اینترنت و نفوذ آن به خانه ها و سازمان ها راه اندازی شد. سیستم کار این بانک مجازی به گونه ای بود که مشتریان این بانک بدون نیاز به مراجعه فیزیکی، تمامی امور بانکی خود را به صورت مجازی و از طریق کامپیوتر و شبکه اینترنت به سرانجام می رساندند. این شیوه بانکداری، بانکداری الکترونیک نام گرفت. با استفاده از این روش برای تبادل منابع و اطلاعات مالی با توجه به برخورداری بانک ها از فناوری های پیشرفته نرم افزاری و سخت افزاری شبکه اینترنت و مخابرات، دیگر نیازی به حضور فیزیکی مشتری در شعب بانک ها نبود.
ارائه خدمات مختلف در بازارالکترونیکی و سهولت دستیابی اطلاعات مورد نیاز، زمینه ساز اصلی بانکداری الکترونیک بوده است. با وجود اینکه بانکداری الکترونیک در شکل بانکداری از طریق سیستم های خود پرداز و تلفنبانک چندین سال است که شکل گرفته، اما این شیوه بانکداری در قالب خدمات بانکی از طریق اینترنت و موبایل در حال توسعه است. از طریق بانکداری اینترنتی نه تنها خدمات اساسی نظیر ارائه صورتحسابهای بانکی، انتقال وجوه وپرداخت صورتحساب ها انجام می شود بلکه تقاضای دریافت وام و کارت اعتباری، معاملات ارزی، افتتاح حساب های جدید، عملیات واسطه گری اعتباری و خدمات بیمه نیز انجام می گردد. در چند دهه اخیر تحولات شگرفی در نظام بانکداری به وجود آمده است این تحولات را به چهار دوره می توان تقسیم نمود و در هر دوره تا حدی رایانه و نرم افزار جایگزین انسان ها و کاغذ شده اند. به عبارت دیگر فناوری جدید و الکترونیکی شدن بانکداری به آن ها این امکان را می دهد که سرعت، کیفیت، دقت، هزینه و تنوع خدمات خود را افزایش دهند.

تاریخچه بانکداری اینترنتی در ایران
سابقه فعالیت‌های بانکداری اینترنتی در ایران به سال ۱۳۵۰ برمی‌گردد. در آن موقع بانک تهران با در اختیار گرفتن بین ۷ تا ۱۰ دستگاه خودپردازدر شعبه‌های خود نخستین تجربه پرداخت اتوماتیک پول را تنها در همان شعبه نصب شده بر عهده داشتند. ‌اواخر دهه ۱۳۶۰ بانک های کشور با توجه به کاربرد کامپیوتر شخصی و احساس نیاز به اتوماسیون عملیات بانکی به رایانه‌ای کردن عملیات بانکی پرداختند. طرح جامع اتوماسیون بانکی پس از مطالعه و بررسی های گوناگون در قالب پیشنهادی برای تحولی جامع در برنامه‌ریزی فعالیت های انفورماتیکی بانک ها به مسئولان شبکه بانکی ارایه شد که با مصوبه مجمع عمومی بانکها در سال ۷۲ طرح جامع اتوماسیون سیستم بانکی شکلی رسمی به خود گرفت. در همان سال بانک مرکزی، شرکت خدمات انفورماتیک را به عنوان سازمان اجرایی طرح جامع انفورماتیک سیستم بانکی تاسیس کرد. طی سال های ۷۲ و ۷۳ جرقه‌های ایجاد سوییچ ملی جهت بانکداری اینترنتیی زده‌شد و در همان راستا شبکه ارتباطی بین بانک ملی و فروشگا ه های شهروند ایجاد شد. در خرداد۱۳۸۱مجموعه مقررات حاکم بر مرکز شبکه تبادل اطلاعات بین بانکی موسوم به شتاب به تصویب رسید. بدین سان اداره شتاب بانک مرکزی در 1381/4/1 تاسیس و با هدف فراهم کردن زیر ساخت بانکداری اینترنتی آغاز به کار کرد. شتاب با ایجاد ارتباط بین دستگاه‌های خود پرداز سه بانک رسماً متولد شد (بانک های کشاورزی، توسعه صادرات و صادارت ایران درپایلوت اولیه این طرح حضور داشتند و بانک های خصوصی سامان وکارآفرین نیزدرخواست کردند که درآزمایش های اولیه شتاب حضورداشته باشند). درحال حاضربیشتربانکهای ایران بطورمستقیم طرحهای با نکداری الکترونیکی خود را پیش برده و می‌برند. بانک ملی با طرح سیبا، بانک تجارت با طرح SGB، بانک صادرات با طرح سپهر، بانک رفاه با طرح جاری همراه، بانک کشاورزی با طرح مهر، بانک ملت با طرح جام و بانکهای خصوصی با طرح بانکداری ۲۴ ساعته و به صورت مجزا و منفرد، با نکداری الکترونیکی را درحوزه تحت پوشش خود تجربه کرده و می‌کنند.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

سهم بازارهای به دست آمده ارزش بیشتری دارند

این فرض که «وقتی بازار در حال رشد است، ارزش هر سهم بازار کسب شده بیش تر است». بازار ناشی از این انتظار شرکت هاست که با رشد بازار، عواید حاصل از هر سهم نیز افزایش خواهند یافت. البته فرضیه پنهان در این استدلال این است که شرکت می تواند سهم بازار نسبی خود را هنگام رشد بازار حفظ کند. اعتبار این چنین فرضیه ای به چند عامل بستگی دارد؛ از جمله:
1- وجود آثار شبکه ای مثبت. شرکت هایی که در بازارهای محصول جدید پیش گام می شوند، از چندین مزیت رقابتی بالقوه بهره می برند که با کمک آن می توانند- اما همیشه موفق نمی شوند – جایگاه خود را هم زمان با رشد بازار ارتقا بخشند. 
2- تغییرات آتی در تکنولوژی یا دیگر عوامل کلیدی موفقیت. اگر قوانین بازی تغییر کند، آن گاه آن دسته از شایستگی های یک شرکت که به کسب سهم بازار به آن شرکت کمک می کند، دیگر قادر نخواهد بود موجب حفظ آن سهم بازار شود. 
3- ساختار رقابتی صنعت در آینده. تعداد شرکت هایی که نهایتاً تصمیم می گیرند که تا برای کسب سهمی از بازار رقابت کنند بیش تر از تعداد مورد انتظار رقبایی است که زود وارد آن بازار شده اند، به ویژه اگر موانع ورود محدود باشد. 
4- پراکندگی بازار در آینده. با گسترش بازار، آن بازار به چند بخش کوچک تبدیل می شود؛ به ویژه اگر مشتریان بالقوه، نیازهای خدماتی، نیازهای توزیع یا نیازهای وظیفه ای نسبتاً متفاوتی از یکدیگر داشته باشند.

شدت رقابت بر سر قیمت باید کمتر باشد

در بسیاری از بازارهای به سرعت در حال رشد، تقاضای بازارها از عرضه آن بیش تر می شود. در این بازار ابتدا روی قیمت ها فشار و تغییری ایجاد نمی شود. مازاد تقاضا حتی ممکن است موجب افزایش قیمت ها گردد. بنابراین، ورود زود هنگام فرصت خوبی برای یک شرکت فراهم می آورد تا هزینه هایی را که صرف توسعه محصول کرده است و سرمایه گذاری های مالی ای را که در این خصوص انجام داده، به سرعت جبران کند و پوشش بدهد.

برای حفظ تخصص فنی، باید زود به بازار وارد شد

در صنایع از نظر تکنولوژیکی پیشرفته یا صنایع های- تک، زود درگیر شدن در تولید و عرضه انواع محصول جدید ممکن است برای آگاهی از آخرین تحولات رخ داده در تکنولوژی، ضروری باشد. تجربة اولیه ای که در طراحی و تولید نسل اول محصولات و در کمک به مشتریان در استفاده از تکنولوژی جدید نصیب شرکت می شود، آن شرکت را در موضع قوی برای طراحی و تولید نسل بعدی محصولات برتر قرار می دهد. شرکت هایی که بعداً وارد این بازار می شوند از چنین تجربیاتی در تحقیق و توسعه، تولید و تماس با مشتری محروم می شوند و مغبون خواهند شد.

استراتژی های رشد بازار برای شرکت های پیش گام بازار

برای شرکتی که از حیث داشتن سهم بازار، پیش گام است، مسئله مزایا و منافع نسبی در مقابل ریسک های ورود به بازار دیگر مسئله ای مهم به شمار نمی رود. شرکتی که بیش ترین سهم بازار را داراست معمولاً یک شرکت پیش گام است یا حداقل یکی از آن شرکت هایی است که زود وارد آن بازار شده است. حفظ سهم بازار ممکن است هدف چندان مهمی به شمار نیاید، زیرا به این معنی است که شرکت تنها دارد تلاش می کند تا باقی بماند نه این که به دنبال تحولی سریع باشد. اما دو حقیقت مهم را می باید به خاطر سپرد. اولاً، پویایی های یک بازار در حال رشد – از جمله افزایش تعداد رقبا، پراکندگی بخش های بازار و تهدید نوآوری در محصول در درون و بیرون صنعت – کار حفظ یک سهم بازار نسبتاً برتر را برای شرکت بسیار دشوار می کند. ثانیاً، یک شرکت تنها زمانی می تواند جایگاه خود را از حیث سهم بازار در یک بازار در حال رشد حفظ کند که حجم فروش محصولاتش با نرخی معادل نرخ رشد کل بازار افزایش یابد و آن شرکت را قادر سازد تا بتواند سهم بازار مطلق خود را حفظ کند.

اهداف بازاریابی شرکت های پیش گام از حیث سهم بازار

حفظ سهم بازار برای یک شرکت پیش گام در بر دارنده دو هدف بازاریابی مهم است. اولاً، شرکت می باید مشتریان فعلی اش را حفظ کند تا مطمئن باشد که آن مشتریان هنگام نیاز به خرید مجدد یا خرید محصولی جایگزین محصول قبلی باز هم از آن شرکت خرید خواهند کرد و به نام تجاری آن وفادار خواهند ماند. ثانیاً، شرکت باید تقاضای آگاهانه و گزینشی را میان مشتریانی که دیرتر محصول جدید را می پذیرند برانگیزد تا مطمئن شود که سهم زیادی از بازار پیوسته در حال رشد را در اختیار خواهد داشت.

اقدامات و استراتژی های بازاریابی برای تأمین هدف

حفظ سهم بازار: یک شرکت ممکن است برای حفظ جایگاه برتر خود از حیث سهم بازار، در یک بازار در حال رشد، اقدامات بازاریابی مختلفی را اتخاذ کند و اجرا نماید. اقدامات بازاریابی به منظور حفظ سهم بازار عبارتست از: 
1.حفظ رضایت آنها یا افزایش میزان رضایت و وفاداری آنها
2.ترغیب مشتریان به خرید تکراری یا تسهیل این فرایند برای آنان
3.کاهش جذابیت تعویض نام تجاری برای مشتریان
4.مقابله مستقیم با محصولات رقابتی یا محصولات موجود
5.موقعیت یابی متمایز در برابر محصولات رقابتی رقبا یا محصولات موجود.
اقدامات و فعالیت های ذکر شده را می تواند به پنج دسته استراتژی همگون دسته بندی کرد و شرکت پیش گام در بازار می تواند به منظور حفظ سهم بازار برتر خود از یکی از استراتژی های موجود در هر دسته یا از تلفیقی از استراتژی های مشابه همگون استفاده کند. این پنج دسته استراتژی عبارتند از: استراتژی دژ یا استراتژی دفاع از موقعیت؛ استراتژی مهاجم یا هجوم کاذب، استراتژی مقابله؛ استراتژی توسعه بازار؛ استراتژی انقباض یا استراتژی عقب نشینی استراتژیک. 
این مجموعه استراتژی ها با آنچه که چند تن از استراتژیست های نظامی و محققان بازاریابی آن را به عنوان استراتژی های دفاعی مشترک نامیده اند جور در می آید. اما اگر این استراتژی ها را کاملاً دفاعی بدانیم، اشتباه کرده ایم. شرکت ها می توانند از برخی از این استراتژی ها به شکل تهاجمی استفاده کنند و از اقدامات آتی و مورد انتظار رقبای بالقوه پیشگیری کنند. این که کدام یک از این استراتژی ها یا کدام یک از این پنج دسته استراتژی در تلفیق با یکدیگر برای یک بازار – محصول خاص مناسب تر می باشند به عوامل زیر بستگی دارد: (1)اندازة بازار ویژگی های مشتریانش، (2) تعداد و نقاط قدرت نسبی رقبا یا رقبای بالقوه موجود در آن بازار، (3) منابع و شایستگی های خود شرکت پیش گام.

استراتژی دژ یا دفاع از موقعیت

اساسی ترین و مهم ترین استراتژی دفاعی، عبارت است از تقویت پیوستة یک جایگاه قوی کسب شده – برای اتخاذ استحکاماتی غیر قابل نفوذ که بتواند حملات رقبای فعلی یا آتی را دفع کند. این استراتژی، تقریباً بخشی است از تلاش های یک شرکت پیش گام جهت حفظ جایگاه خود در بازار. با پشتیباتی و حمایت از جایگاه قوی ای که قبلاً کسب شده است، این شرکت می تواند رضایت مشتریان فعلی را بهبود بخشد و در همان حال جذابیت محصول جدیدش را برای مشتریان جدیدی با نیازها و مشخصات مشتریانی که زودتر محصول جدید را پذیرفته اند، افزایش بدهد.

اقدامات جهت بهبود و افزایش رضایت و وفاداری مشتری

توسعه و گسترش سریع بازده لازم برای عقب نماندن یک شرکت پیش گام از یک بازار در حال رشد اغلب می تواند منجر به بروز مشکلاتی از حیث کنترل کیفیت برای آن شرکت شود. شاید راحت ترین و مشهودترین راهی که یک شرکت پیش گام بتواند جایگاه خود را تقویت کند این باشد که به تغییر و بهبود در محصول خود ادامه بدهد. این کار می تواند فرصت های موجود فراروی رقبا را، برای متمایز کردن خود از طریق طراحی و عرضه محصولاتی مشابه اما با ویژگی های ظاهری و فنی و عملکرد بهتر، محدود کند. شرکت پیش گام باید قدم هایی بردارد تا نه تنها محصول خود را بهبود بخشد، بلکه دیدگاه مشتریان نسبت به آن را نیز بهتر کند. وقتی که رقبا وارد بازار می شوند یا آمادة ورود به آن می شوند، تأکید عملیات پیشبرد فروش و تبلیغات شرکت می باید از تحریک تقاضای اولیه به سمت ایجاد تقاضای گزینشی و آگاهانه برای نام تجاری شرکت تغییر کند. در خصوص کالاهای صنعتی، برخی فعالیت های کارکنان فروش از تلاش برای جلب مشتریان جدید می باشد معطوف خدمات رسانی به مشتریان جدید گردد. سرانجام این که، هنگام رشد بازار یک شرکت پیش گام می تواند جایگاه خود را از طریق توجه بیشتر به خدمات پس از فروش تقویت کند.

اقداماتی جهت ترغیب مشتری به خرید مکرر و تسهیل این کار برای او

یکی از اساسی ترین اقداماتی که یک شرکت پیش گام می تواند انجام بدهد تا مطمئن شود که مشتریانش باز هم محصولش را خریداری خواهند کرد این است که عرضه و فراوانی آن محصول در بازار را حداکثر کند. به این منظور شرکت پیش گام یا باید تعداد دفعاتی که محصول شرکت در قفسه فروشگاه ها کاملاً به فروش رفته است و تمام شده است را کاهش بدهد یا زمان تحویل را در مورد کالاهای صنعتی کاهش بدهد و کوتاه کند. برخی از شرکت های پیش گام بازار، به ویژه در بازارهای صنعتی، می توانند اقدامات فعالانه تری، برای وفادار نمودن مشتریان عمدة خود و تضمین این که آنها در آینده باز هم از شرکت خرید خواهند کرد، اتخاذ کنند.

استراتژی مهاجم یا هجوم کاذب

یک نقیصة استراتژی دز در این است که احتمال دارد یک شرکت پیرو چالشگر و رقابت جو تصمیم بگیرد دژ و استحکامات شرکت پیش گام را دور بزند و آن جایی را که شرکت پیش گام حضور کم رنگی دارد اشغال کند و به قلمروی خود بیفزاید. این اقدام می تواند مبین تهدید خاصی باشد به خصوص وقتی که بازار به چند بخش بزرگ با نیازها و ترجیحات مختلف تقسیم می شود و محصول فعلی شرکت پیش گام، نیازهای یک یا چند تا از آن بخش ها را برآورده نمی سازد. برای دفاع در برابر چنین حمله ای، که مستقیماً متوجه نقاط ضعف محصول فعلی شرکت می باشد، یک شرکت پیش گام می تواند یک نام تجاری دومی (یک مهاجم کاذب یا یک نام تجاری مؤثر) به بازار عرضه کند تا مستقیماً با محصول شرکت چالشگر رقابت کند. این کار ممکن است مستلزم طاق زدن شرکت پیش گام باشد. معمولاً محصولی که به عنوان مهاجم کاذب عمل می کند، محصولی است با کیفیت پایین تر که با هدف جلب و جذب بخش حساس به قیمت بازار طراحی شده است و شرکت پیش گام با تولید و عرضه این محصول قصد دارد تا از محصول و نام تجاری اصلی خود در برابر رقابت مستقیم رقبا بر سر قیمت حفاظت و پشتیبانی کند. استراتژی هجوم کاذب تنها زمانی مناسب است که شرکت منابع کافی برای تولید و معرفی و حمایت همه جانبه از دو یا چند محصول داشته باشد. اما اگر از یک محصول دوم یا مهاجم کاذب آن قدر کم حمایت شود که یک رقیب بتواندبه راحتی اثر آن را خنثی کند، آن گاه این استراتژی ارزش چندانی ندارد.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

رخدادهای اجتماعی

Community Events که آن را رخدادهای اجتماعی ترجمه کردم، یک اتفاق معمول در فضای بازاریابی است و قطعاً شما هم ان را دیده اید، مثلاً حمایت از یک کنفرانس علمی، یا اسپانسری یک باشگاه ورزشی، برگزاری مراسمی در یک خیریه، حمایت از یک کنسرت و نظایر آن روشهای معمولی است که با این هدف استفاده می شود. چندی پیش یک سایت خرید گروهی را دیدم (به اینجا بروید) که با همین هدف دست به ابتکار جالبی زده بود. آنها برای افتتاح سایت خود ترتیب یک مراسم افتتاحیه را داده اند، مراسمی که حاضرین در آن کاربرانی خواهند بود که در سایت عضو شده اند و از آنها برای حضور در مراسم پذیرایی و افتتاحیه دعوت خواهد شد. این دقیقاً استفاده از ابزار «رخدادهای اجتماعی» برای ورود به فضای کسب و کار رقابتی سایتهای خرید گروهی است. (خرید گروهی یکی از مدلهای کسب و کار تجارت الکترونیک است که در یکی دیگر از مطالب سایت به طور کامل به آن پرداخته خواهد شد.) بد نیست برای مشاهده شیوه استفاده این سایت ایرانی از ابزار «رخداد اجتماعی» .

خدمات متفاوت و بیشتر

فضای رقابت خود را با دقت بررسی کنید، رقبای شما چه خدماتی را افزون بر محصول یا خدمت اصلی به مشتریانشان ارائه می کنند؟ مثلاً فرض کنیم شما یک رستوران هستید و رقبای شما غذای اصلی را با کیفیت خوبی در بسته بندی مناسبی درب منزل و به رایگان به مشتریان تحویل می دهند ! ظاهراً کار سخت شده است و نمی توان خدمتی بیشتر را اضافه کرد ! اما واقعاً هنوز جا برای ارائه خدمات بیشتر وجود دارد. شما می توانید کنار غذا یک بسته کوچک ژله را رایگان بدهید (مثلاً 100 گرمی) یا یک ظرف کوچک سوپ رایگان. همین خدمت اضافه بسیار کم هزینه، می تواند برگ برنده شما در روزهای ابتدایی ورود به بازار باشد، عاملی شما با آن به مشتریان شناخته می شوید.

تبلیغات

تبلیغات هم یکی از ابزارهای پرکاربرد در این زمینه است. ابزاری که اولین راه حل در ذهن هر فردی برای ورود به بازار است. اما همین جا هم باید کمی بیشتر فکر کرد، و ابتکاری به خرج داد. اگر تبلیغات با مطالعه و استفاده از تجربه افراد کاردان صورت نپذیرد می تواند برای کسب و کار شما کاملاً خطرناک باشد و تبدیل به یک مرکز هزینه شود نه مرکز خلق ارزش. اگر کسب و کار شما یک کسب و کار کوچک است و ماهیت آن کمتر یک ماهیت محلی است، شک نداشته باشید، که بازاریابی و تبلیغات اینترنتی بهترین گزینه برای شما است. (اینجا را بخوانید)

قیمت گذاری

احتمالاً شما هم با این روش آشنا هستید ! تازه واردانی که با قیمت پایین وارد بازار می شوند و به تدریج و به صورت نامحسوسی قیمت خود را به سطح رقبا می رسانند را حتماً دیده اید. اما در استفاده از این روش باید دقت کنید، مشتریان به خوبی درک کرده اند که تازه واردان بازار، به دنبال مشتری هستند و نیک می دانند که در روزهای ابتدایی کیفیت بالا و قیمت پایین است، بنابراین قصد فریب دادن مشتری را نداشته باشید، که قطعاً بازنده شما خواهید بود ! اما با این وجود روش مذکور در صورت اجرای صحیح و دقیق می تواند بسیار کارامد و مفید باشد. اگر به بحث قیمت گذاری علاقه مند هستید مطالعه مقاله «استراتژیهای مختلف قیمت گذاری» را به شما توصیه می کنم.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

بازاریابی در هر بانک، یک سیستم فرعی محسوب می شود که با تمامی سیستم های فرعی بانک و در نتیجه با سیستم اصلی که تمامیت بانک محسوب می شود، در تعامل است. ارتقای سیستم بازاریابی، باعث ارتقای سایر سیستم ها و در نتیجه ارتقای کل بانک می شود و از سوی دیگر ارتقای سایر سیستم ها نیز بر سیستم بازاریابی مؤثر است . نظام بانکی در اقتصاد مبتنی بر بازار مسئولیت بسیار سنگینی دارد و یکی از مهمترین اجزای اقتصاد کشور است. رشد و شکوفایی و رکود ساختار اقتصادی کشورها با طرز کار مؤسسات بانکی ارتباط نزدیک دارد.فعالیت بهینه بانک ها و استفاده مؤثر از ابزار بازاریابی برای تحقق اهدافشان از جمله بهره برداری از سرمایه و تجهیز آن بر فعالیت های مختلف اقتصادی و وضع کلی اقتصاد کشور بسیار مؤثر است. از دهه ۱۹۶۰ تا کنون بسیاری از بانک های ایرانی به طور محدود در صدد پیاده کردن اصول بازاریابی برآمده اند. این در حالی است که با در نظر گرفتن سود نسبتاً ناچیز سیسـتم بانکی در ایران و عدم کارآیی و اثر بخشی شعب بانک ها در زمینه بازاریابی و روابط با مشتریان، بانک های ایرانی شدیداً به بازاریابی نیازمندند و سیستم بانکی ایران مستلزم تحولی در این زمینه است.

بازاریابی پیرامون ما را احاطه کرده و بر ماست که درباره آن آگاهی های لازم را کسب کنیم. بازاریابی نه فقط مورد استفاده شرکت های تولیدی، عمده فروشان و خرده فروشان قرار می گیرد بلکه دیگر مؤسسات و بانک ها نیز از آن سود می جویند. بانک ها اغلب برای موفقیت در ارائه خدمات خود، اقدام به بازاریابی می کنند. ولی متاسفانه به دلیل عدم آشنایی با بازاریابی بانکی، تنها از روندهای سنتی بازاریابی به صورت کاملاً پراکنده و بی ارتباط با هدف اصلی بانک، استفاده می کنند. رسالت واقعی بازاریابان درک نیاز و خواسته های مشتریان و ارائه راهکارهایی است که رضایت مشتریان را در پی داشته باشد و همچنین دعوت از کلیه کارکنان سازمان برای اینکه به مشتری فکر کنند و به او خدمت رسانند. تمام کارکنان بانک ها باید درباره تعیین و تقسیم یک بازار و کیفیت و ارائه خدمات به مشتریان که به عنوان هدف انتخاب شده اند، شناخت لازم را کسب کنند. کارکنان باید برای هرچه جذاب تر و اقتصادی تر کردن قسمت فروش، شیوه های قیمت گذاری را به خوبی بدانند. امـروزه به این حقیقت پی برده اند که کـسب سود فقط از طریق جلب توجه مشتریان و سهم بازار بیشتر امکـان پذیر است. نتیجه آنکه بانک ها باید تصور ذهنی مثبت خود را توسعه دهند. با آموزش و ایجاد انگیزه و پرورش کارکنان خود همان کوشش را که برای درک نیازهای مشتریان خود به قرار دهند بکار می برند، برای ارزیابی تصویر ذهنی مشتریان نیز به کار برند. بانک هایی که تحت مفهوم بازاریابی عمل می کنند، برای موفقیت باید خدماتی را به مشتریان ارائه کنند که بهتر از رقبا نیازهای وی را برآورده سازند. بنابراین خط مشی بازازیابی باید، نه فقط نیازهای مشتریان هدف، بلکه خط مشی رقبا را مد نظر داشته باشد و همچنین بانکها باید اهداف، نقاط ضعف و قوت، خط مشی و الگوهای واکنشی خود را مورد ارزیابی قرار دهند.

لزوم موضع یابی موثر در بانک ها

موضع یابی تلاشی است برای متمایز ساختن سازمان از سایر رقبا تا از سوی مشتریان نسبت به سـایر رقبا ترجیح داده شود . موضع یابی تلاشی است برای داشتن یک جایگاه روشن یا منحصر به فرد در یک بازار. بانک های بین المللی و موسسات مالی بزرگ، معمولا از «تکنولوژی برتر و نیروی انسانی زیاد» بهره می برند. اگر یک بانک بتواند نسبت به رقبا، خود را به شکل مطلوبی در یک بازار خاص جای دهد، می تواند به سودآوری بالایی دست یابد. فشارهای رقابتی و لزوم کسب سود، بانک ها را ملزم ساخته است که به صورت فزاینده ای نسبت به درخواستها و نیازهای بازار، پاسخگو باشند. این امر باید بر اساس جایگاه بانک ها، استراتژی های بازار و مدیریت، زیرساختهای درونی و بیرونی آنها، استفاده آنها از تکنولوژی، توانایی آنها برای نوآوری و متمایز کردن صورت گیرد. در دوره ای که رقابت شدید از طریق تکنولوژی افزایش یافته است، بانک ها برای متمایز کردن خدمات خویش و حفظ جایگاه بازار باید رویکردی بازار محور داشته باشند. این امر منجر به تأکید گسترده بر روی کیفیت و کارایی از سوی مدیریت در جهت به دست آوردن یک موضع رقابتی مناسب می شود. راهکار موفق در دستیابی به یک جایگاه مناسب در بازار رقابتی ، ارائه ارزش به مشتریان فعلی و بالقوه بر مبنای نیازها و خواستهای آنان است. کنت اعتقاد دارد، اگر قصد داشته باشیم تصمیمات موضع¬ یابی صحیحی اتخاذ کنیم، باید از موارد زیر آگاهی داشته باشیم:

۱) مشتریان چه ابعادی را برای ارزیابی بازاریابی رقابتی مورد استفاده قرار می دهند؟

۲) هر یک از این ابعاد در فرایند تصمیم گیری چه میزان اهمیت دارند؟

۳) مشتریان چگونه ما و رقبا را بر مبنای این ابعاد مقایسه می کنند؟

۴) مصرف کنندگان چگونه بر مبنای اطلاعات، انتخاب خویش را انجام می دهند؟

محققــان درتحقیقات خود بر اهمیت استراتــژی موضع یابی به عنوان ابزاری برای متمایز کردن و ایجاد مزیت رقابتی تأکید کرده اند. در بخش خدمات نیز موضع یابی از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار است. تلاشهــای زیادی برای طـبقه بندی خدمات و توسعه یک استراتـژی موضع یابی خدمات صورت گرفته اند[۸[. برای ایــجاد یک اســتراتژی موضع یابی برای بانک ها، چهار استراتژی موضع ابی نهـادی، موضع یابی محصولات یا خدمات، موضع یابی بر مبنای کارکــنان و سیستم ارائه خدمات و موضع یابی بخشی مفیدند، که در ادامه به تشــریح آنها پرداخته می شود. البته باید توجــه داشت که بانک ها باید به استـراتژی های موضع یابی به عنوان یک رویکرد و فلسفه جمعی برای بازار نگاه کنند.

استفاده از تنها یک رویکرد برای به دست آوردن یک جایگاه مناسب در بازار ناکافی است. بنابراین باید از ترکیب یا ادغام چند رویکرد یا شاخص به طور همزمان برای بخش بندی استفاده کرد. کاربرد منسجم تکنولوژی و کارکنان، مشتریان را تشویق می کند تا به جای استفاده محدود از خدمات بانکی، طیف گسترده ای از خدمات بانک را مورد استفاده قرار دهند. این امر همچنین به ایجاد وفاداری عمیق مشتریان نیز کمک می کند. موضع یابی برای مشتریان نیز از اهمیت فراوان برخوردار است؛ چرا که موضع یابی می تواند مبنایی برای مقایسه گزینه های مختلف موجود در بازار در اختیار مشتری قرار دهد.

ضرورت بازاریابی در نظام بانکی

بازاریابی در نظام بانکی ایران وقتی معنا، ارزش و جایگاه واقعی خود را پیدا می کند که صاحبان و مدیران بانک های کشور، بازاریابی و اهداف، وظایف و دستاوردهای آن را باور کرده و آن را در ذات همه امور و فعالیت ها و خدمات بانکی بدانند و بیابند. انحصاری و محدودبودن خدمات بانکی در ایران طی سال های طولانی و ناچاری و ناگزیری مشتریان برای پذیرش آنچه بانک ها ارایه می دادند، شرایطی را به وجود آورده بود که آن را بازار فروشنده می نامیم. در این شرایط، معمولاً بانک ها خدمات خود را به مشتری دیکته کرده و بسیاری از ابزارها و رفتارهای رقابتی نادیده گرفته می شوند. اما با تغییراتی که در نظام بانکی صورت گرفت و پیدایش چند بانک خصوصی، کم کم مشتریان قدرت انتخاب بیشتری پیدا کردند و خدمات متنوع تر، رفتارها بهتر و آمادگی برای تحول و رقابت افزایش یافت و بازار خرید جایگزین بازار فروشنده شد. در این تغییر و دگرگونی ها، نوع نگرش و رویکرد بانکداران کشور تا حدی عوض شد و به تدریج واژه ها و مفاهیمی مانند رقابت، بازارگرایی، مشتری مداری، بازارشناسی و بازاریابی متداول گردید.

بازارشناسی عبارت است از شناخت نظام بازار خدمات بانکی شامل جایگاه خدمات فعلی بانک ها و قوت ها و ضعف های آنها، انتظارات، خواسته ها، ایده ها و نظرات مشتریان، شرایط و عوامل محیطی اثرگذار برنظام بازار به ویژه سیاست های دولت و قوانین حاکم و حتی تحولات جهانی در نظام بانکی و الگوهای موفق در این نظام. در واقع، بازارشناسی زیربنای تحول در نظام بانکی است، زیرا نتیجه بازارشناسی که خود حاصل ارتباط دایم با بازار و انجام مطالعات و تحقیقات بازاریابی به شکل های گوناگون است، اطلاعات جامع، به روز، مرتبط و موردنیاز استراتژیست ها، برنامه ریزها، تصمیم گیرندگان و مدیران بانکی می باشد. در نظام بانکی فعلی ایران که خدمات بانکی، محدود و تقریباً مشابه هستند، استراتژی مبتنی بر رفتار و اخلاق حرفه ای که بتواند مناسبات و ارتباط پایدار و قابل اعتماد و اطمینان به وجود آورد، می تواند نقش مهمی درجذب و جلب مشتریان و بازارسازی داشته باشد.

در این میان، آگاهی از عناصر آمیخته بازاریابی خدمات بانکی و چگونگی استفاده از هر یک از پارامترهای مرتبط با آنها شامل نوع، تنوع، کیفیت و اندازه خدمات بانکی، نرخ ها و شرایط تسهیلات و اعتبارات، پوشش توزیع، زمان، مکان، امکانات و تجهیزات نوین برای ارایه و عرضه خدمات از جمله بانکداری الکترونیک و استفاده از ابزارها و شیوه های تبلیغ و ترویج و فروش خدمات و مدیریت ارتباط بامشتریان و به ویژه مدیریت نام و نشان تجاری نکاتی هستند که چنانچه در بازاریابی نوین نظام بانکی مورد توجه قرارگرفته و توسط نیروهای حرفه ای و با حمایت و پشتیبانی مدیران ارشد به کارگرفته شوند، قوه رقابتی بانک ها را تقویت کرده و نوعی مزیت و شایستگی رقابتی برای آنان به ارمغان می آورد. مدیریت موثر بازاریابی، زمانی در بانک اعمال می شود که مدیر با توجه به رسالت و اهداف بانک و پیش بینی تاثیرات محیطی و تجزیه و تحلیل فرصت ها و تهدیدها و داشتن برنامه ریزی مناسب و استفاده از آمیخته بازاریابی بتواند ضمن جذب مشتری های جدید، مشتری های موجود را حفظ نماید.

فرایند مشتری مداری دربانکداری نوین

تفاوت بازاریابی سنتی بابازاریابی جدید دراین است که درنوع سنتی شاخص موفقیت سهمی ازبازار است ولی دربازاریابی جدید شاخص موفقیت سهمی از تعداد مشتری است. درروش سنتی سازمان سعی براین داشت که بامدیریت محصولات وکارکنان مشتریان بیشتری برای خود پیدا کند اما دربازاریابی جدید بامدیریت مشتریان درصدد ارایه محصولات بیشتر برای مشتریان است. در صنعت بانکداری نوآوری های جدید درحوزه بانکداری مجازی تحول عظیمی رادرروند ارایه خدمات دربرداشته وموجب افزایش کارایی سرعت دربرقراری ارتباطات وکاهش هزینه های عملیاتی شده است. در ایران مهمترین چالشی که بانکداری الکترونیکی با آن روبروست فقدان فرهنگ استفاده ازخدمات الکترونیک است که این موضوع با استفاده ازروش های مناسب اطلاع رسانی وتبلیغات باید جبران گردد.

بنابراین بانک برای ارایه خدمات جدید خود نیاز به بازاریابی نوین دارد. در بانکداری نوین بانک ها برای شناسایی مشتریان و نیازهای آنها دست به بازاریابی تک تک و بازاریابی بر اساس پایگاه می زنند، بازاریابی تک تک یعنی ایجاد ومدیریت رابطه فردی باتک تک مشتریان. امروزه با بهره گیری ازسیستم های مدیریت ارتباط با مشتریان بازاریابی تک به تک درمقیاس وسیعی قابل اجرا است و با استفاده از پایگاه داده ها این امکان برای بانک بوجود می آید که برای تک به تک مشتریان خود برنامه ای داشته باشند. با این تفاسیر باید همواره این نکته را مد نظر قرار داد که سازمان ها با استفاده ازکارکنان به مشتریان خدمات ارایه می نمایند و رضایت آنان را جلب می کنند و وجود و بقای یک بانک بستگی به مشتریان آن دارد. اگر مشتریان نباشند بانکی نیز وجود نخواهد داشت و قابلیت خدمت رسانی نیز به کیفیت داخلی سازمان وابسته است. بهترین خدمات اگر درقالب یک فضای مناسب ارایه نشود تا حدودی تاثیر خود را از دست خواهد داد و محیط مناسب بر ارزش گذاری بر کارکنان وافزایش بهره وری آنان اثر گذار است، بنابر این با افزایش تعداد مشتریان وبه تناسب آن افزایش حجم فعالیت های بانکی، ساماندهی محیط کار وایجاد محیطی آرام وکارا در سازمان ضروری به نظر می رسد. سازمان برای جذب ورضایت مشتریان باید دارای محیط کاری مناسب همراه با شاخصه های استاندارد فیزیکی روانی واجتماعی باشد، همچنین آگاهانه بنگرد و برنامه ریزی نماید.

عوامل موثر در جذب مشتریان بانک

با توجه به یکسان بودن نوع خدمات بانکی در بیشتر بانک ها، چگونه می توان نسبت به رقیبان، برتری پیدا کرد؟ خدمات بانکی در واقع محصول بانکها هستند. اما آیا این محصول در همه بانکها به یک شکل به مشتری ارائه می گردد؟ اصطلاحاً گفته می شود در بازاریابی خدمات باید به سه عامل سرعت، انعطاف پذیری و دوستانه بودن تعاملات توجه نمود. در واقع بانک ها حتی در شرایط مشابه با سرمایه گذاری بر روی سیستم ها و سرمایه انسانی خود می توانند مزیت رقابتی نسبت به رقبای خود ایجاد کنند. مشتری که خدمات بانکی را با سرعت بالا، رفتار انعطاف پذیر کارمندان و مدیر شعب و همچنین توأم با احترام بالا و حسن نیت دریافت کند، بی شک به مشتری وفادار بانک تبدیل می شود. در بازاریابی هزینه به دست آوردن یک مشتری جدید می تواند تا پنج برابر هزینه حفظ یک مشتری کنونی باشد و مشتریان راضی می توانند به علت توصیه به فامیل، دوستان و همسایه ها بهترین منبع آگهی باشند و در مقابل مشتریان ناراضی می توانند یک کسب و کار را نابود کنند. تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان داده است که مشتریان ناراضی احتمالا تجربیات بد خود را به ده تا بیست نفر منتقل می کنند.

این تعداد سه برابر تعداد افرادی است که مشتریان راضی تجربه های خوب خود را به آنها منتقل می نمایند. عواملی از قبیل دادن اسکناس های ریز، کهنه و پاره و نداشتن پول کافی در پایان سال، خرابی سیستم های خدماتی نوین و ... نارضایتی مشتریان و تبلیغات منفی را تشدید می کند. نکته حائز اهمیت در این زمینه آن است که برنامه های بازاریابی بانک ها صرفا به تبلیغات سمعی، بصری و تصویری واحدهای ستادی روابط عمومی محدود نمی شود، بلکه آنچه می تواند استمرار رابطه مشتریان موجود را تامین و تضمین کند و مراجعان به شعبه را جذب نموده و به مشتریان دائمی تبدیل سازد، کیفیت عمل و برخورد مدیران شعب و کارکنان تحت سرپرستی آنها با مشتریان و مراجعان می باشد.

در تحقیقی که در بانک های دولتی شهر تهران صورت گرفته است، مشخص گردیدد که: ۱) میزان کارمزد تسهیلات مالی و سود تضمین شده برای سپرده (یعنی عامل قیمت) بیشتر از سایر موارد آمیخته بازاریابی در جلب رضایت مشتریان نقش دارد. ۲) عامل انگیزش مادی کارکنان در مقایسه با سایر عوامل درونی سازمانی، بیشترین نقش را در ارتقای کیفی عملکرد کارکنان در ارائه خدمات به مشتریان دارد [۶[. بررسیهای دیگر نشان دادند که از نظر مشتریان، بهبود روابط اجتماعی کارکنان با مشتریان، ویژگی های فردی مثبت کارکنان و عرضه خدمات مطلوب موجب افزایش میزان سپرده در بانک ها می گردد. در تحقیقی مشابه، نزدیکی محل بانک به عنوان مهم ترین عامل در انتخاب مشتریان عنوان گردید و عواملی مانند دوستانه بودن کارمندان، تجربه وام مطلوب، توصیه به وسیله دوستان و نفوذ خویشاوندان در درجه بعدی قرار گرفتند.

برای برخی از مشتریان شعبه، خیلی از مسائل جزئی تر نیز ممکن است حائز اهمیت بوده و آنها را به طرز خاصی به یک شعبه پایبند سازد، مانند آشنا شدن با مدیریت و کارکنان شعبه، تبسم و خوش خلقی با حفظ شخصیت مشتریان، دادن هدیه های کوچک و یادبود مانند تقویم به مناسبت سال نو و روان نویس و کیف پول با آرم بانک، احوالپرسی و همدردی با مشتریان، پذیرا شدن مشتریان در خارج از سرویس اداری و انجام امور آنان در مواقع ضروری از عواملی هستند که در این دسته از مشتریان انگیزه مراجعه دائم را به وجود می آورند.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

ضرورت بازاریابی در نظام بانکی

بانکها اغلب برای موفقیت در ارائه خدمات خود، اقدام به بازاریابی میکنند. ولی متاسفانه بدلیل عدم آشنایی با بازاریابی بانکی تنها از روندهای سنتی بازاریابی بصورت کاملا پراکنده و بی ارتباط با هدف اصلی بانک بهره می برند. بازاریابی بانکی، در واقع رویه ها و برنامه های بازاریابی را سمت و سو می بخشد و بستر مناسبی را برای سایر فعالیتهای بازاریابی ایجاد میکند و شامل فعالیتهایی است که برای ایجاد، حفظ یا تغییر طرز فکر یا رفتار مخاطبین، نسبت به بانک انجام می گیرد.
بانکها می کوشند با بهره گیری از روابط عمومی یا استفاده از برنامه های تبلیغاتی، تصویر ذهنی خود را ارتقاءبخشند. با این توصیف «بازاریابی در بانک، مستلزم برآورد و ارزیابی تصویر ذهنی کنونی مشتریان از سازمان و تهیه برنامه های بازاریابی برای بهبود آن است». اولین گام در ارزیابی تصویر ذهنی مشتریان، تحقیق درباره تصویر ذهنی کنونی افراد جامعه نسبت به شعب بانک است. افراد مختلف ممکن است از یک بانک، ذهنیت های متفاوتی داشته باشند. یک شعبه از بانک نیز ممکن است از تصویر ذهنی جامعه درباره خود راضی باشد یا به این نتیجه برسد که در این زمینه کاستی هایی وجود دارد که باید برطرف گردد.
برای مثال بانکها می توانند به کمک تحقیقات بازاریابی، تصویر ذهنی مشتریان خود را ارزیابی کنند و از نتیجه بررسی های بعمل آمده، از میزان دوستانه بودن خود با مشتریان، اطمینان بیشتری کسب نمایند. بانک طبعاً باید در مقابل این نتایج نیز عکس العمل مناسبی از خود نشان بدهد.
البته بانک در ابتدا باید تصمیم بگیرد که می خواهد در نزد افراد جامعه به چه تصویر ذهنی دست یابد. مثلاً فرض کنید بانکی به دنبال کسب تصویر ذهنی است که او را به عنوان سازمانی بشناسند، دوستانه، ارائه کننده خدمات اختصاصی، مشتری گرا، بزرگ، مطمئن و کاملاً بدون عیب. در این مرحله بانک باید یک برنامه بازاریابی دقیقی را تهیه کند که به کمک آن بتواند تصویر ذهنی فعلی و واقعی خود را به تصویر ذهنی مطلوب تبدیل کند. در واقع از این مرحله به بعد است که باید دقت وظرافت را در بیان اصول و مفاهیم بازاریابی مد نظر قرار دهد و به اجرای اصول و مفاهیم بازاریابی داخلی و بازاریابی متقابل بپردازد. فرض کنید در وهله نخست بانک در صدد است که ذهنیت جامعه را به این سمت سوق دهد که این بانک، مؤسسه ای دوستانه و ارائه کننده خدماتی اختصاصی است، لذا، باید تحویلداران و کارکنانی را که با مشتریان ارتباط دارند، آموزش دهد تا با مشتریان صمیمی تر برخورد نمایند. پس از اینکه اطمینان حاصل کرد که در زمینه معیارهای ذهنی مهم به هدف خود یعنی بهبود عملکرد دست یافته است، می تواند با تهیه برنامه های بازاریابی این تصویر ذهنی جدید را به مشتریان انتقال دهد. همچنین می تواند با استفاده ازابزارهای روابط عمومی بعضی از فعالیتهای عمومی را برعهده بگیرد. مثلاً مدیران خود را برای ایراد سخنرانی برای صاحبان صنایع و گروههای اجتماعی ترغیب کند. همچنین در مورد تامین مالی خانوارها، سمینارهای عمومی دایر کند و بالاخره اطلاعات خبری ارزشمندی درباره فعالیتهای بانکی خود منتشر کند.
تبلیغ برای ایجاد تصویر ذهنی مثبت، ابزار عمده ای است که شرکتها برای بازاریابی خود از آن بهره میگیرند. بانکها نیز برای ایجاد یک ذهنیت مطلوب از این روش بهره می برند. آنها همچنین از این نوع تبلیغ برای مقابله با وضعیتهایی استفاده می کنند که احتمالاً تصویر ذهنی مشتریان از بانک مخدوش شده است. تلاشهای بازاریابی یک بانک، فقط در صورتی با موفقیت همراه است که این سازمان به طور واقعی همگام با تصویر ذهنی مطلوب خود حرکت کند. در صورت عدم تناسب واقعیت با تصویر ذهنی، با هیچ بودجه تبلیغاتی و برنامه روابط عمومی نمی توان مردم را در بلند مدت قانع کرد. یک بانک باید هر از گاهی بازار مخاطب خود را تحت بررسی قرار دهد، تا مطمئن شود فعالیتهای بازاریابی خود (در جهت بهبود تصویر ذهنی سازمان)، در راستای اهداف سازمان بوده است یا خیر.

تعیین خط مشیهای بازاریابی بانک
در این مرحله سعی می شود بانکهائی را که علائم رقابتی شدن، را شناسایی کرده اند و خود را نیازمند برنامه و خط مشی های بازاریابی می دانند مد نظر قرار دهیم. چرا که بانک پیشاپیش خود را تجهیز کرده و با استفاده از شیوه های جدید بازاریابی خدمات آماده مقابله با رقبا می شوند.
وقتی در ارائه خدمات از شیوه های بازاریابی سنتی استفاده می شود بر میزان دشواریهای سازمان بشدت افزوده می گردد، لذا بازاریابی خدمات بانکی، امروزه به چیزی بیش از بازاریابی سنتی نیاز دارد.
براساس درک درست و بکارگیری اصول علمی بازاریابی، در واقع در راستای برنامه ها و خط مشی های سازمان حرکت نموده ایم. بازاریابی با یک عقیده شروع می شود و آن اینکه کارکنان در صف اول سازمان قرار دارند و به عنوان یک بازار داخلی هیچ فرقی با مشتریان خارجی سازمان ندارند چرا که جزء مهمترین عوامل موفقیت سازمان مطرح می باشند. با این وصف در بانک، تحویلداران و کارکنانی که با مشتریان ارتباط دارند باید بخوبی آموزش داد و کلیه کارکنان ستادی خود را ترغیب کرد که به صورت گروهی با هم همکاری کنند. براین اساس به واحد بازاریابی نباید صرفاً اکتفا کرد، در حالی که دیگر قسمتهای بانک به راه قبلی خود ادامه دهند.
بنابراین بازاریابی واقعی یعنی آگاهی نسبت به آن چیزی که باید ارائه شود، نه فروش آن چیزی که ارائه شده است. بانکها از طریق شناخت نیازهای مشتریان و ارائه راه حلهای لازم برای برطرف کردن این نیازها، رهبری بازار را به دست می آورند و این امر فقط با نوآوری و ارتقاء کیفیت خدمات تحقق می یابد. در صورت عدم تحقق این شرایط مسلماً شیوه ارائه خدمات و کیفیت آن کارا نخواهند بود، چرا که امروزه بازاریابی با امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بصورت همه جانبه، ارتباطی قوی و معنی داری یافته است. بطوری که سیستم های بازاریابی، نیازها و خواسته های افراد را پیش بینی و آنها را ارضاء می نماید. از زمانی که بازاریابی بصورت یک سیستم مطرح شد اولین مقوله ای که مطرح است لزوم تحقیقات بازاریابی برای شناسایی نیازها، عادات، رسوم، خواسته های مشتریان و همچنین شبکه های توزیع یا عوامل ارائه خدمات می باشد.
بدیهی است در چنین شرایطی، بازاریابی باید طیف وسیعی از فعالیتهای تحقیقاتی، طراحی خدمات ، تدارکات، توزیع و خدمات پس از فروش را در بر گیرد. نگاهی به فعالیت بانکهای بزرگ جهان نشان می دهد که ارائه دهندگان خدمات بانکی برای دستیابی به موفقیت، به طور سازمان یافته و هماهنگ عمل می نمایند و از تجارب دیگر سازمانهای موفق دنیا بهره می گیرند و با دقت بیشتر در کلیه مراحل طراحی محصول یا خدمت، تولید و توزیع آنها کوشش می کنند، تا سهم بزرگتری از بازار را به خود اختصاص دهند.

جایگاه بازاریابی در ساختار تشکیلاتی
موقعیت و جایگاه بازاریابی در ساختار تشکیلاتی بانک به مراحل تکامل فعالیتهای بازرگانی آن ارتباط دارد. در یک جامعه سنتی که فعالیتهای بازرگانی تکامل نیافته است هدف نهایی یک بانک فقط کسب سود است. در این حالت خدمات بدون توجه عمیق و همه جانبه نسبت به نیازهای مشتریان ارائه می شود و طبیعتاً چون تعداد رقبا نیز محدود است، بدون اینکه مساعی سازمان یافته و همه جانبه ای لازم باشد، خدمات ارائه می شود و سود حاصل می گردد. در این شرایط یا واحد بازاریابی در ساختار تشکیلاتی سازمان وجود ندارد، یا اینکه بصورت واحد یا دایره کوچکی زیر نظر مدیریت برنامه ریزی اداره می شود.
به تدریج که رقابت حادتر و فشرده تر می شود برای تحلیل سود یا ارائه خدمات بیشتر، کوشش های سازمان یافته ای لازم است و بانک در می یابد، که واحد بازاریابی سنتی نمی تواند نیازش را تامین نماید. در این شرایط ایجاد بازاریابی به صورت یک مدیریت و همتراز با مدیریت های میانی مطرح می گردد و فعالیتهایی نظیر تحقیقات بازاریابی، تبلیغات پیشبرد فروش، اعطای اعتبار و ایجاد رابطه با عوامل شبکه ارائه کننده خدمات اهمیت پیدا می کند. در این تحولات، موقعیتی پیش می آید که مدیران بانک در می یابند بازاریابی باید به عنوان یک حوزه معاونت همتراز با معاونت اداری، مالی، تحقیق و توسعه یا طرح و برنامه در نمودار سازمانی دیده شود. در این موقعیت اداره بازاریابی دارای وظایف استراتژیک می باشد او باید اهداف بلند مدت بانک را از نظر نوع فعالیت، مشخصات، بازار هدف، مشتریان بالقوه و بالفعل و … شناسایی و برای دستیابی به آن اهداف، برنامه های کوتاه مدتی را طراحی و اجرا نماید.

نتیجه گیری
دیگر صرفاً درک مشتریان کافی به نظر نمی رسد. در دهه های قبل بانکها در مورد مشتریان خود نگرانی زیادی نشان نمی دادند، چون تقریباً اکثر بازارها در حال رشد بودند. اما امروز به این حقیقت پی برده اند که کسب سود فقط از طریق جلب توجه مشتریان و سهم بازار بالاتر امکان پذیر است. نتیجه آنکه بانکها هیچ چاره ای ندارند، جز اینکه «تصویر ذهنی مثبت» خود را توسعه دهند. آنها باید همان کوشش را که برای درک نیازهای مشتریان خود به کار می برند، برای ارزیابی تصویر ذهنی مشتریان خود نیز به کار برند.
بانکهایی که تحت مفهوم بازاریابی عمل می کنند، برای موفقیت باید خدماتی را به مشتریان ارائه نمایند که بهتر از رقبا نیازهای آنان را برآورده سازند. بنابراین خط مشی های بازاریابی باید، نه فقط نیازهای مشتریان هدف، بلکه خط مشی های رقبا را مد نظر داشته باشند. همچنین بانکها بایداهداف، نقاط قوت و ضعف، خط مشی ها و الگوهای واکنشی خود را مورد ارزیابی قرار دهند و ارزیابی تصویر ذهنی مردم از شعب بانک و تعیین خط مشی های بازاریابی بانک و تعیین جایگاه بازاریابی در ساختار تشکیلاتی در اولویتهای اولیه کاری خود تنظیم نمایند.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

بانگاهی به ادبیات مربوطه و بررسی نظریات متخصصان مدیریت استراتژیک پاسخ سوال را در ایجاد، حفظ و تداوم مزیت رقابتی پایداردر می یابیم به این معنا که صاحبنظران معتقدند سازمانها برای مصون ماندن از امواج سهمگین محیطی و نیز سازگاری با الزامات رقابتی چاره جز کسب و تداوم ضربت رقابتی پایدار ندارند. بدیهی است که رسیدن به این هدف مستلزم طراحی مسیر رقابتی بسیار هوشمندانه است که از نظر علّی مبهم و از نظر اجتماعی و مدیریتی پیچیده است. بااین حال، شناخت مفهوم و ویژگیهای محتوایی، انواع و قلمرو علّی مزیت رقابتی می تواند در طراحی و اجرای این مسیر بسیار موثر و راه گشا باشد. در این راستا مقاله حاضر ضمن ارائه تعریف، انواع و قلمرو علّی مزیت رقابتی سعی دارد چارچوب تحلیلی مناسبی را برای شناخت مفاهیم بنیادین مزیت رقابتی و در نتیجه کمک به طراحی و اجرای الگوها و روشهای کارآمد رقابتی با هدف نیل به مزیت پایدار برای سازمانها ارائه کند.
تعریف و مفهوم مزیت رقابتی
برای درک مناسب هر موضوعی ابتدا لازم است تعریف و مفهوم آن ارائه گردد. بدیهی است هرچه قدر تعریف ارائه شده از جامعیت بیشتری برخوردار بوده و کارا باشد درک مناسب تری از موضوع حاصل می گردد. در این راستا چند تا از تعاریف ارائه شده توسط صاحب نظران در رابطه با مزیت رقابتی به شرح زیر ارائه می شود:
«مزیت رقابتی عبارت از میزان فزونی جذابیت پیشنهادهای شرکت در مقایسه با رقبا از نظر مشتریان است» (جی. کیگان، ص 23)
«مزیت رقابتی تمایز در ویژگیها یا ابعاد هر شرکتی است که آن را قادر به ارائه خدمات بهتر از رقبا (ارزش بهتر) به مشتریان می کند» (HAO MA, P 709) .
«<<<مزیت رقابتی ارزشهای قابل ارائه شرکت برای مشتریان است به نحوی که این ارزشها از هزینه های مشتری بالاتر است>>>» (M. PORTER, 1990) .
توجه به تعاریف فوق و سایر تعاریف ارائه شده در مورد مزیت رقابتی گویای این است که ارتباط مستقیم ارزشهای مورد نظر مشتری، ارزشهای عرضه شده شرکت و ارزشهای عرضه شده توسط رقبای شرکت الزامات و ابعاد مزیت رقابتی را تعیین می کند. چنانچه از دیدگاه مشتری مقایسه ارزشهای عرضه شده شرکت با ارزشهای عرضه شده رقبا بیشتر به ارزشهای مورد نظر و انتظامات او سازگارتر و نزدیکتر باشد می توان گفت که آن شرکت در یک یا چند شاخص نسبت به رقبای خود دارای مزیت رقابتی است به نحوی که این مزیت باعث می شود که شرکت در عرصه بازار نسبت به رقبای خود در نزدیکی به مشتری و تسخیر قلب وی برتری داشته باشد.
انواع مزیت رقابتی
باتوجه به مبانی نظری موضوع و پویائیهای واقعی و عینی رقابت می توان مزیت رقابتی را به پنج نوع کلی زیر تقسیم بندی کرد.
الف - مزیت موقعیتی در مقابل مزیت جنبشی (پویا)؛
ب - مزیت متجانس در مقابل مزیت نامتجانس؛
ج - مزیت مشهود در مقابل مزیت نامشهود؛
د - مزیت ساده در مقابل مزیت مرکب؛
ها- مزیت موقتی در مقابل مزیت پایدار؛
در ادامـه هر کدام از انواع مزیتها به اجمال تشریح مـی گردد: 
الف - مزیت موقعیتی در مقابل جنبشی (پویا): مزیتهای موقعیتی از ویژگیها و موجودیهای شرکت ایجاد می شود که عوامل ایجادکننده این نوع مزیتها معمولاً ایستا بوده و براساس مالکیت منابع و دارائیها و یا براساس دسترسی هستند. بـه عنوان مثال در بازار سس ماینز کشور موقعیت محصولات شرکت مهرام نسبت به سایر رقبا به خاطر قدرت اقناع سازی مشتری است که نتیجه آن تسهیل فروش محصولات شرکت است.
یا به عنوان مثال دیگر می توان به فضای قفسه اشاره کرد که در بازار محصولات خرده فروشی محصولات بعضی از شرکتها در مقایسه با محصولات رقبا فضای قفسه فروشگاههای خرده فروشی را بیشتر اشغال می کنند که نتیجه آن دسترسی مطلوبتر به مشتریان است. به طور کلی چند مثال از مزیت رقابتی موقعیتی شامل مزیت رقابتی براساس موهبتها (شامل استعدادهای مدیریتی، کارکنان ماهر و متخصص و فرهنگ سازمانی برتر(BARNEY 1991) ، مزیت رقابتی براساس اندازه (شامل قدرت بازار، اقتصاد مقیاس و اقتصاد تجزیه(GHEMAWAT 1986) ، مزیت براساس دسترسی (شامل رابطه خوب با همکاران، رابطه مناسب با تکمیل کننده ها (BRANDENBERG NALEBULL 1996) ، کنترل بهتر شبکه عرضه و دسترسی مطلوب به شبکه توزیع(PORTER 1980) و داشتن استاندارد فنی صنعت مانند اینتل در(HILL 1997) PC است.
مزیتهای رقابتی جنبشی (پویا) اساس کارایی و اثربخشی شرکتها در بازار است زیرا این نوع مزایا باعث می شود که شرکتها فعالیتهای کسب و کار خود را کاراتر و اثربخـش تر از رقبا انجام دهند که معمولاً برمبنای دانش و قابلیتهای سازمان استوار است. به چند نمونه از این نوع مزیت در چند شرکت به شرح زیر اشاره می شود.< br> توانایی برتر سونی در کوچک سازی باعث تقویت رهبری شرکت در بازار جهانی دستگاههای شخصی و پرتابل می شود یا توانایی تولید انعطاف پذیر تویوتا باعث پاسخگویی سریعتر شرکت به تغییرات بازار و انتظارات جدید نسبت به رقبا است. یا در کسب و کار کارتهای اعتباریMBNA آمریکا قادر به شناسایی سریع و ارائه خدمت مطلوب به گروه بزرگی از مشتریانی است که درآمد زیاد دارند (REICHHELD 1998) مزیتهای رقابتی جنبشی (پویا) را می توان در چهار طبقه کلی زیر طبقه بندی کرد:
1 - قابلیتهای کارآفرینی - این نوع قابلیتها بیانگر توانایی شرکت در شناسایی و جذب مشتریان باارزش و بهره برداری از فرصتهای موجود بازار و ایجاد فرصتهای جدید است؛
2 - قابلیتهای فنی - این نوع قابلیتها باعث توسعه و ارتقای خلاقیت، کارایی، انعطاف پذیری، سرعت یا کیفیت فرایندهای شرکت و نیز بهبود کیفیت محصولات شرکت می گردد؛
3 - قابلیت سازمانی - این نوع قابلیتها شامل ویژگیهای ساختاری و فرهنگی سازمان است که برای تحرک و پویایی کارکنان، یادگیری سریعتر سازمانی و تسهیل تغییرات ضروری لازم است؛
4 - قابلیتهای استراتژیک - این نوع قابلیتها برای ایجاد، انسجام بخشی و هماهنگیهای کارآمد و موثر دانش و شایستگیهای گوناگون شرکت و نیز ساختاردهی مجدد و ایجاد تحرک و نقل و انتقال موثر آنها به موازات تغییرات و پویائیهای محیطی و فرصتهای فراروی، ضرورت دارد.

  • علیرضا علیپور
  • ۰
  • ۰

وفاداری برند

مقدمه وفاداری برند

برندهای موفق و قوی وضعیت فیزیکی خود را ارتقا میدهند به همین دلیل با مصرف کنندگان ارتباط عمیقی برقرار میکنند و زنده میمانند .برند قوی مبتنی بر وفاداری مشتری است وفاداری به برند، برند را به بهربرداری از سود به صورت یک حق توانمند میسازد و موجب بقای سهم بازار شده و سود بلند مدت شرکت را تضمین میکند.وفاداری برند یک شبه ایجاد نمیشود بلکه ذره ، ذره و در طول سالیان زیاد ایجاد میشود . وفاداری برند ، شبیه ، دوماراتون است که میانبری در آن برای برندهایی که به وعده های خود متعهدند و دارای ارزش ها و تصویر ها و تعاریف هستند ، پایدار میمانند - رهبران کیفیت ، تبلیغات مطلوب خود را دارند و معمولا در صنعت خود قویترین هستند.
برندهای قوی باتغییر نیاز و خواسته مشتریان، توسعه و تعالی میابند.
شایان ذکر است برندها همیشه انچه را که مورد انتظار مصرف کنندگان است را در نظر نمی گیرند .مثلا بحثی که در سال 1998 در جام جهانی مطرح شد،نمونه ای از سوء رفتار برخی از نامهای تجاری بود که از کودکان در کارخانه های تولید توپ فوتبال توسط ادیداس ،نایک،و... شد، به کار گرفته می شد.به طور کلی سوء رفتار ها را به شرح زیر گرداوری کرده ایم:
1-تفاوت کیفیت محصول از انچه که مورد انتظار است.اگر برندی موفق به براوردن انتظارات مشتری خود نشود ،ارتباط به خطر می افتد.
2-کمبود پشتیبانی خدمات.چنان چه در قالب خدمات کوتاهی شود ، مشتری به دنبال برند دیگری می رود.
3-سوء رفتار های روان شناختی و هنجارهای اجتماعی.
از اینرو شرکتها تلاش خود را در حفظ مشتریان فعلی و ایجاد وفاداری بین انها قرار داد ه اند. شرکتهای استثنائی مشتریان خشنودی خلق میکنند. آنها طرفدارانی وفادار برای خود ایجاد میکنند. برای نیل به این هدف، این شرکتها تحقیقات زیادی را در جهت شناسائی عوامل موثر بر این وفاداری انجام داده اند و ابعاد مختلف مولفه تشکیل دهنده وفاداری را بررسی نموده اند یاکوبیو به بررسی وفاداری به برند در مقابل تکرار خرید پرداخته اند.

بررسی وفاداری

وفاداری یک واژه قدیمی است که تعهد عمیق به کشور، خانواده یا دوستان را توصیف میکند. وفاداری با واژه وفاداری به برندوارد بازاریابی شد. اما آیا مردم میتوانند به یک برند وفادار باشند ؟مفهوم وفاداری برند به عنوان ساختار درونی در بازاریابی در دهه گذشته مطرح بوده است. وفاداری برند اولویت متمایز مصرف کننده برای تکرار مجدد همان برند است. برخی دیگر از محققان وفاداری را یک رفتار یا یک نگرش می انگارند و برخی دیگر ترکیبی از هر دو. 
رفتار وفاداری به عنوان رفتار آشکار مشتری نسبت به برند خاصی تعریف میشود که در الگوهای خرید مجدد او نمایان است. چنانچه این الگو تکرار خرید به عنوان تکرار واقعی در نظر گرفته شود.در وفاداری برند این رویکرد رفتاری را با اندازه گیری و ارزیابی ساده ای از متغیرها ی رفتاری برای پیش بینی رفتار خرید مشتری در آینده در نظر دارد.گرچه بسیاری از محققان عقیده دارند که اندازه گیری این رفتار می تواند موجب بروز مشکلا تی شود. این رویکرد رفتاری موجب نادیده گرفتن اهمیت فرایند تصمیم گیری مشتری می شود ، که متفاوت از وفاداری برند نسبت به رفتار ساده خرید مجدد محسوب می شود. از دیگر مشکلات مطرح شده می توان به ناتوانی در ارزیابی پیچیدگی و توانمندی وفاداری برند و نیز تمرکز بر نتیجه رفتار و عدم گسترش تعاریف اشاره کرد. از این رو هیچ یک از تعاریف عملیاتی در مطالعات وفاداری به برند تا کنون شرح درستی از عوامل و زمینه هایی که منجر به وفاداری می شود، نشا ن داده نشده است. بدیهی است بسیاری از فاکتورهای نگرشی، از برند مشتق شده اند:تعهد ،مشارکت ،انگیزه و متغیر های شناختی .گرچه فرایند انتخاب این متغیرها عملیاتی است و نه تئوری از این رو نا توانی محققان برای ارزیابی همه ویژگی های فردی مشهود است.
باید به این نکته توجه کرد که مفهوم وفاداری به برند با عادت مشتری به مصرف متفاوت است.عادت به معنای تکرار خرید مشتری بدون تعهد و یا توجه خاص به برند است.در حالی که وفاداری زمانی که شکل گرفت ، احتمال کمتری وجود دارد که مصرف کننده تحت تاثیر اقدامات رقبا نظیر،کاهش قیمت،تبلیغات وترفیع قرار گیرد.بنابراین این نکته اهمیت دارد که بازاریابان بتوانند به درک درستی از چگونگی خلق ،ایجاد و نگهداری مفهوم وفاداری به برند برسند.نتایج تحقیقات عواملی چون دانش و اطلاعات مصرف کننده ، جستجوی اطلاعات ، درگیری محصول ، درک ریسک و رضایت مشتری را درباره وفاداری برند مطرح می کند.بررسی ها حاکی از این است که این متغیر ها به هم وابسته هستند.هم چنین برای درک وفاداری به برند این نکته قابل توجه است که جنسیت در این مفهوم اهمیت دارد. اکنون به بررسی هر یک از متغیرها می پردازیم:
دانش مصرف کننده به کاهش پیچیدگی اطلاعات کمک می کند و سبب کاهش تردید وی به برند می شود. با توجه به این مطلب که جستجوی اطلاعات سبب بالا رفتن دانش مصرف کننده خواهد شد.در نتیجه درک مفهوم ریسک معنا پیدا می کند.پس درگیری محصول برای مصرف کننده بالا می رود و میتواند بر رضایت مشتری اثر گذارد و در نتیجه وفاداری را مطرح می کند. هنگامی که وفاداری ایجاد می شود :
خرید بیشتر و گسترش سبد خرید محصولات
خرید مجدد توام با توجه
توصیه خرید به دیگران 
وفاداری مشتریان از جنبه های مختلفی چون :وفاداری به برند ،وفاداری به محصولات ،خدمات و ...تعبیر شده است. پس مشتری وفادار به برند را به این صورت مطرح می کنیم: " هر مشتری که خرید قبلی و بعدی ان یکسان باشد یا توصیه کننده ای برای خرید دیگران ویا خودش برای خرید بیشتر تلاش نماید.حال به جنبه های مختلف وفاداری می پردازیم:
در نظر بگیرید که یک مشتری در گذشته از برندA (محصول/خدمت)استفاده می نموده است.و فرض کنید وی در خرید قبلی هم از همین نام Aاستفاده نماید.در این صورت این وفاداری را «وفاداری اشکار شده» قلمداد خواهد شد. حالتی را در نظر بگیرید که در آن، خرید یک مشتری مربوط به برند A بوده و خرید آتی یا توصیه وی به دیگران نیز به خرید از همان نام )محصول/ خدمت) باشد. در این صورت وفاداری این مشتری از نوع«وفاداری بیان شده» خواهد بود. مشتری که شرایط وفاداری بیان شده و یا آشکار را ندارد، به عنوان«مشتری با وفاداری کامل» شناخته می شود.

  • علیرضا علیپور