تقسیم بازار به فرایندی گفته میشود که طی آن بازار هدف یک محصول تولیدی و یا یک خدمت قابل ارائه، به گروههایی از مشتریان آن محصول یا خدمت تقسیم میشود که رفتارهای خرید مشابهی از خود بروز میدهند. یکی از عوامل بسیار مهمی که منجر به افزایش توجه به تقسیم بازار در بازاریابی و استراتژی بازار شده است، افزایش رقابت و تعداد رقبا است. در اکثر موارد، کل بازار بالقوه برای محصول بیشتر از حد متنوع یا ناهمگن است که به عنوان یک بازار هدف در نظر گرفته شود. تقسیم بازار فرآیندی است که از طریق آن کل بازار بالقوه برای یک محصول به بخشها یا اجزاء کوچکتری تقسیم میگردد. بخشها بر طبق گروهبندی مشتریان به لحاظ ویژگیها یا نیازهای یکسان ایجاد میشوند. بخشهای حاصله بدین ترتیب با توجه به ابعاد مذکور، همگن قلمداد میگردند. یعنی خریداران بالقوه هر بخش با توجه به ابعاد کلیدی بیش از خریداران سایر بخشها به یکدیگر شبیه هستند. هدف در اینجا شناسایی گروههایی است که به شیوه ای مشابه نسبت به برنامههای بازاریابی واکنش نشان میدهند.
مزیت اصلی تقسیم بازارها آن است که به بازاریابان اجازه میدهد تا محصولات را بهتر با نیازهای انواع مختلف مشتریان انطباق دهند. توسعه آمیخته بازاریابی مناسب برای بازار هدف، منجر به کسب مزیت رقابتی برای شرکت میگردد. این مزیت ماحصل متناسب سازی طراحی محصول، تلاشهای تبلیغاتی، قیمتگذاری و توزیع با ارجحیتهای مشتریان میباشد. فرآیند تقسیم بازارها در دو مرحله انجام میگیرد. در مرحله اول، متغیرهای تقسیم انتخاب شده و بازار بر طبق این ابعاد تقسیم میگردد. بدین ترتیب، گروههایی از مشتریان شناسایی میشوند که به آمیختههای بازاریابی مجزایی نیاز دارند. دومین مرحله به تقسیم بازار به خرده بازارها از بخشهای حاصله معطوف میشود. خرده بازارهای هر بخش منطبق با ویژگیهای متمایز جمعیت شناختی و رفتاری آن میباشد. پس از تکمیل فرآیند تقسیم، هر بخش حاصله بر طبق جذابیتش برای شرکت مورد ارزیابی قرار میگیرد. بازارهای هدف شرکت بر مبنای این ارزیابی انتخاب میشود از این مرحله به عنوان انتخاب بازار هدف یاد میشود. برای شناسایی بخشهای بازار با پاسخ همگن نسبت به برنامههای بازاریابی، سه شرط بایستی برآورده شوند:
1- ابعاد یا مبناهای به کار رفته برای تقسیم بازار باید قابل سنجش باشند.
2- هر بخش بازار باید از طریق کانالهای موجود قابل دسترسی باشد. این کانالها عبارتند از: رسانههای تبلیغاتی، کانالهای توزیع و نیروی فروش شرکت.
3- هر بخش باید بقدر کافی بزرگ باشد تا سودده قلمداد شود. سودده بودن یک بخش تحت تأثیر بسیاری از عوامل قرار میگیرد از جمله ماهیت صنعت اندازه شرکت و ساختار قیمتگذاری آن.
مناسبترین متغیرها یا مبناهای تقسیم-بازار بر طبق محصولات مختلف تنوع مییابند. تناسب هر عامل بالقوه در تقسیم بازار به طور کامل وابسته به ارتباط آن با موقعیت میباشد. بهترین مبناهای تقسیم آنهایی هستند که اختلافات معناداری را میان گروههای مشتریان مشخص میکنند. رفتار خرید به ندرت میتواند از ارتباط کافی با یک متغیر تقسیم بازار برخوردار باشد (تقسیم بر طبق یک متغیر). معمولاً بایستی از دو یا چند متغیر یا مبنا برای این منظور بهره گرفت. تقسیم چند متغیره مبتنی بر اهمیت روابط دو سویه میان عوامل در تعریف بخشهای بازار میباشد. روابط دو سویه عموماً میان عوامل جمعیت شناختی مانند سن، درآمد و تحصیلات مشاهده میشوند. مبحث تقسیم بازار، جزیی از مفهوم کلیتر استراتژی بازار است و پایة تعیین استراتژی در ارائه محصول یا خدمت را تشکیل میدهد. استراتژی بازار بهطور کلی از چهار مرحله تشکیل میشود که عبارتند از:
1- تقسیم بازار: شناسایی نیازهای مشتریان و بخشهای بازار ; تعیین دقیقتر خصوصیات هر کدام از بخشها
2- شناسایی بازار هدف: تعیین جذابیت هر کدام از بخشها ; انتخاب بخشهای هدف
3- موقعیتیابی: شناسایی مزیتهای متمایزکننده هر بخش ; توسعه و انتخاب موقعیت مورد نظر
4- برنامه بازاریابی: توسعه استراتژی بازار برای هر بخش با توجه به موقعیت مورد نظر
فواید تقسیم بازار
در صورتی که بخشبندی بازار توسط یک شرکت به خوبی انجام شده و به خوبی به کار گرفته شود، فواید زیادی را متوجه شرکت خواهد کرد؛ از جمله:
تسهیل انتخاب بازار هدف: از آنجا که بخشبندی بازار نیازمند شناسایی دقیق مشخصات گروههای موجود در بازار است، لذا آشنایی با این خصوصیات انتخاب بین آنها را برای شرکت تسهیل میکند.
افزایش سودآوری: گاهی امکان افزایش قیمتها در ازای ارائه خدمات جدید برای کل بازار میسر نیست. در این حالت تعریف بخشهای خاصی که مشتاق استفاده از خدمات جدید هستند، میتواند راهگشا باشد.
شکلدهی به نیازها: بخشبندی به شرکت کمک میکند تا بتواند نیازهای جدیدی را در گروههای خاصی از مشتریانش برانگیزد و همچنین پیشبینی بهتری از آینده آن بخش داشته باشد.
ایجاد نوآوری: توجه به کل بازار بهصورت یکجا باعث میشود خصوصیات آن بهطور کلی و بدون جزییات در نظر گرفته شود. اما تجزیه بازار به بخشهای کوچکتر این جزئیات را برجسته کرده و موجب میشود شرکت در ارائه محصولات و خدمات مطابق با این خصوصیات فعالتر شده و دست به نوآوریهایی برای برآورده کردن آنها بزند.
افزایش کارایی بازاریابی: از آنجا که منابع هر شرکتی دارای محدودیت است، لذا تعریف دقیق نیازهای مشتریان و انجام فعالیتهای بازاریابی مطابق با آن الزامی است. بخشبندی بازار یکی از راههایی است که باعث میشود منابع بازاریابی شرکت در مسیر صحیح آن مصرف شود.
سودمندی مشتریان: ارائه محصولات کاملتری که مطابقت بیشتری با نیازهای مشتریان داشته باشد، نه تنها به نفع شرکت است، بلکه نفع مشتریان را نیز در پی خواهد داشت. مطابقت محصول با علایق مشتریان نیز نیازمند بخشبندی بازار و آشنایی بیشتر با خصوصیات مصرفکنندگان است.
رابطه پایدار با مشتری: از آنجا که نیازهای مشتریان در طول زمان تغییر میکند، بخشبندی بازار به تولیدکننده کمک میکند که از نزدیک در جریان این تغییرات باشد و محصولات خود را متناسب با نیازهای جدید آنها ارائه کند.
افزایش در سهم بازار: بهدست آوردن سهم بالای بازار یکی از فواید مستقیم و مهم تقسیم بازار محسوب میشود. از آنجا که تقسیم بازار باعث میشود بخشهای خاصی از بازار برای تولیدکننده دارای اولویت باشد، لذا تمرکز تولیدکننده در آن بخش موجب افزایش سهم وی از آن بخش و کل بازار میشود.